فصل بهار شد، بیا تا به خم آوریم رو،
کز سر شط خم کشیم آب طرب سبو سبو
گریه نمی دهد امان تا به تو من بیان کنم
قصۀ جور زلف تو، نکته به نکته مو به مو
دعوی حسن می کند، چهرۀ گل به گلستان
یار کجاست تا شود پیش حریف روبرو
راندۀ دیر و کعبه ام، نیست به هر طرف نظر
چون نشود ستاره جو کوچه به کوچه، کو به کو
بوی عبیر زلف تو، در پس پرده خیال
کرده ز چشم تو نهان، غنچه مثال توبتو
هان ز جفای دوستان رفته صبوحی غمین
چون نرود ز دست غم، خانه به خانه سو به سو